معنی بیماری بدخیم پوستی

حل جدول

بیماری بدخیم پوستی

ملانوم


بیماری پوستی

آکنه

ملانوم

جرب، برس، سالک، کهیر، گال

سالک

گال

جرب

آنژیوادم، جرب، برس، سالک، کفگیرک، کهیر، گال، ملانوم

زونا


بدخیم

ویژگی غدد سرطانی، خطرناک و کشنده

واژه پیشنهادی

بیماری پوستی

سالک

سرطان پوست، برص

لغت نامه دهخدا

بدخیم

بدخیم. [ب َ] (ص مرکب) ترشرو و بدمزاج و بدخو. (آنندراج). گرفته روی. (فرهنگ سروری). ترشرو و عبوس کننده. || بداندیش. (ناظم الاطباء). بدطبیعت. (فرهنگ سروری).

مترادف و متضاد زبان فارسی

بدخیم

خطرناک، کشنده، مرگ‌آور، مرگ‌زا، مهلک، کشنده،
(متضاد) خوش‌خیم

فرهنگ فارسی هوشیار

بدخیم

بدخو

معادل ابجد

بیماری بدخیم پوستی

1397

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری